پیاه رو

من و دست نوشته هایم...
پیاه رو

گاهی شعر، گاهی داستان، گاهی طنز، گاهی جمله کوتاه، برایم فرقی نمی کند مهم این است که بتوانم درد دلها و دغدغه هایم را با قلم خودم منتقل کنم. گاهی کم، گاهی زیاد، گاهی تلخ و گاهی شیرین...

آخرین مطالب

من در قم

دوستان در مشهد

روی دل در بقیع

خدا رحم کند به دل ریش ریش من!

شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۱۶
محمد علی ملکیان

غزه!

ویرانی ات آباد خواهد شد

قبله دلها؛ پیش از مقاومت بیابانی بیش نبود...

+نگارنده بابت تأخیر در حمایت از غزه در پیاده رو؛ هیچ توجیهی ندارد. و وقت نکردن یا اینترنت نداشتن نمیتواند دلیل موجهی باشد. ولی حرف همان است که فرموده شد: مسئله غزه مسئله اول امروز بشریت است...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۰
محمد علی ملکیان

وبلاگ هم نشدیم که روزی 10-12 نفر به ما سر بزنند!

گاهی به وبلاگم حسودیم میشه...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۳
محمد علی ملکیان

هر وقت مشغول کار فرهنگی می شوم

سر درد می گیرم

جهان دور سرم می چرخد

مغزم سوت می کشد

دکتر می گوید باید فقط استراحت کنی

مثل همه!

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۱۹:۱۴
محمد علی ملکیان

من منتظرم غرق نجاتم بکنی

سیراب ز دجله و فراتم بکنی

یک خواسته دارم از تو ای مهدی جان

امسال، شهید عتباتم بکنی

****

داعش همه داعی شرارت دارد

چون قوم مغول میل به غارت دارد

عباس! به پا خیز که یکبار دگر

دشمن به حرم قصد جسارت دارد

****

کافیست هر چه مردم ما زور دیده اند

از پشت ابر، مختصری نور دیده اند

دشمن به خون شیعه طمع کرده مهدیا

یعنی بیا که چشم تو را دور دیده اند

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

+ میلاد منتقم مبارک.

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۱
محمد علی ملکیان

تکفیری

فرزند نامشروعی است که نطفه آن را یک قرن پیش، انگلیس در رحم مریدان افکار ابن تیمیه گذاشت و حالا این تازه جوان یاغی در کوچه پس کوچه های عراق و شام در پی هوسرانی خود پرسه می زند و پدر لاابالی اش می داند که امواج طغیان این هرزه گردِ بی باک، در هیچ ساحلی آرام نخواهد گرفت و اکنون تنها می تواند ابراز نگرانی کند که مبادا خلف نا اهلش سری به خانه پدری بزند!

+ خداوند بشریت را از شر این شبه آدمیان نجات بده انشا الله

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۷
محمد علی ملکیان

دست کسی نظیرش اگر هست، رو کند...

+ این روزها بیش از هر سال باید آغاز رهبری معظم له را خوشحال بود و تبریک گفت.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۴
محمد علی ملکیان

مشتری ها به میزان سرمایه ای که در بانک می گذارند، درجه بندی می شوند و هر درجه امتیازات و ملزومات خاص خودش را دارد. مثلا مشتری ای که 500 میلیون پول بگذارد طلایی است اگر 200 میلیون بگذارد نقره ای، 50 میلیون بگذارد برنزی، یک میلیون بگذارد رویی و کسی که فقط افتتاح حساب کند و یا فقط وام بگیرد، سفالی یا گلی محسوب می شود.

  • وقتی یک مشتری طلایی وارد شعبه می شود، همه کارمندان موظفند تمام قد بایستند و تا نشستن وی ننشینند. از آنجا که مشتری طلایی مصداق اربابی است که رجوع کرده است، باید معاون و رئیس به استقبالش بروند. یکی کیف و کت او را بگیرد و دیگری وی را تا کنار میز خود همراهی کند. پس از یک چاق سلامتی حسابی، رئیس شخصا به کار اداری اش رسیدگی می کند و تا پایان کار، او را به اتاق ماساژ می برند و با روغن مار بوآ، وی را ماساژ می دهند و سپس یک لیوان "شیر موز" در ابعاد پارچ تقدیمش می کنند و با احترام تا دم در بدرقه می شود.
  • مشتری نقره ای که بیاید، خارج از نوبت به کارش رسیدگی می شود. اگر نوه عمه دختر خاله ی عموی مادر این مشتری وام بخواهد، بانک می بایست در اولین فرصت، بدون هیچ ضامن و بهانه ی دیگری به او وام بدهد. این مشتری را با شیر خرما پذیرایی می کنند. ضمنا او می تواند هر هفته از استخر و دیگر امتیازات متعارف کارمندان بانک بهره ببرد.
  • مشتری برنزی غیر از اینکه خارج از نوبت کارش انجام می شود تقریبا امتیاز دیگری ندارد و در صورت حضور در بانک، با "شیر هویج" پذیرایی می شود.
  • مشتری رویی: این مشتری در صف می ایستد. کار کوتاه بانکی این شخص، میتواند از یک هفته تا یک ماه به طول بینجامد و نامبرده حق هیچ گونه اعتراضی ندارد. برای پذیرایی از این مشتری "شیر خیار" در نظر گرفته شده است!
  • و اما مشتری سفالی یا گلی: این مشتری اگر وارد بانک نشود سنگینتر است. چونکه وقتی نوبتش بشود باجه مربوطه می تواند به دستشویی برود و استراحتی کند.مشتری گلی حق زیاد ماندن در بانک، جهت خنک شدن و استفاده از آبسرد کن را ندارد. حکم جلد این مشتری در صورت تاخیر در پرداخت قسط از پیش صادر شده است! پذیرایی از این مشتری طبق بند آخر منشور مشتری مداری، یک لیوان "شیر زهرمار" در ابعاد پارچ ذکر شده است.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۳
محمد علی ملکیان

بوق در فرهنگ ترافیکی ما کاربرد زیادی دارد که به ترتیب بیان می شود:

1-      اعلام اعتراض به متخلفین. در این حالت، بوقِ ممتد و کشیده به مثابه فحش کش دار است که معمولا ذکر خیری از خانواده طرفین به میان میاید که گاهی با حرکت چشم و دست راننده همراه است.

2-      تک بوق: بمعنی سلام و جواب سلام

3-      یک بوق بلند و دو سه تک بوق بعد از آن: بمعنی سلام و احوالپرسی و خبر گیری از خانم بچه ها و اینکه کجا هستی؟ چرا به ما سر نمی زنی بی معرفت؟ بابا بیا ببینیمت خیلی مخلصتیم خاک زیر پاتم تف کن گل شیم! فدایی داری! و از این جور تعارف ها

4-      ساز عروسی با ریتم بیب بیب بیبیب بیب بمنظور اینکه خدایی نکرده کسی در شهر از سور و سات امشب ما بی اطلاع نمانده باشد. در این زمان بوق سرکش موتوری ها معنای خاصی دارد که همان ندانید بهتر است.

5-      صدا کردن دیگران وقتی که منتظر آمدن آنها هستید: از عزیزم و جانم گرفته تا هوی و... این موارد با قرینه کاملا قابل تشخیص است.

6-      کلاس گذاشتن و کل انداختن با بوق های سگی و خروسی و گاوی و چند جانور دیگر

7-      و آخرین کاربرد شناسایی شده هشدار دادن و اعلام خطر به عابران و دیگر وسائط نقلیه می باشد!

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۵۰
محمد علی ملکیان

بفرمایید طنز....

تجمع مردمی در شهر، پتانسیل بالایی است که می توان از آن بهره های فراوانی برد. خوشبختانه این کار در کشور ما، چندان سخت نیست.

روش های جمع کردن مردم در خیابان زیاد است اما بنده تنها به 2 روش پرکاربرد، اشاره می کنم:

1-   روش اول، تجمع فشرده: پنج نفر از دوستانتان را خبر کنید و در گوشه ای از خیابان مثل پنگوئن ها که در فصل سرما دور هم جمع می شوند، دور یکدیگر حلقه بزنید و سرهایتان را به هم نزدیک و به یک نقطه روی زمین نگاه کنید. درست شبیه خس و خاشاکی که در جوی آب به یک مانع گیر می کنند همینطور مردم دور شما جمع می شوند. بعد از گذشت چند دقیقه سرتان را که بلند کنید شاهد جماعت زیادی خواهید بود که روی پنجه پا ایستاده و گردنها را کشیده اند تا آنچه شما کشف کرده اید را ببینند. پچ پچ کردن می تواند به حس کنجکاوی مردم کمک کند.

2-   روش دوم، تجمع پراکنده: با یک نفر دیگر -ترجیحا هیکلی- دست به یقه شوید و به آرامی اما با عصبانیت همدیگر را هول بدهید. در اینجا فحش خاک برسری با صدای بلند بسیار مهم است و می تواند شعاع تجمع شما را افزایش دهد.چیزی نخواهد گذشت که یک تجمع پراکنده شکل می گیرد. یعنی افراد سعی می کنند صحنه درگیری شما را بخاطر طی کردن مسیر از دست ندهند و از همان دور به دقت صحنه را رصد کنند تا ببینند چه خواهد شد. شعاع این تجمع؛ بستگی به تن صدای شما دارد.

خب بعد از این تجمعات، شما باید بلافاصله کار خودتان را انجام بدهید. مثلا اطلاعیه ای پخش کنید. خطابه ای ایراد کنید و جو بدهید یا جزوات طب سنتی خود را به مردم بفروشید و... اگر هم کاری ندارید می توانید زود و آهسته از جمع مردم خارج شوید و از بیرون به آنها بخندید. یا عکس بگیرید و شایعه ی دلخواه خود را در سایت ها و کوچه بازار ها منتشر کنید.

لبخند

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۲
محمد علی ملکیان