دلم برایت می سوزد، سایه!
عمری است
دنبال منِ سرگردان
به چه امید راه افتاده ای...
دلم برایت می سوزد، سایه!
عمری است
دنبال منِ سرگردان
به چه امید راه افتاده ای...
گفتگوی کارمند با رییس اداره در پایان ساعت کاری:
کارمند: خسته نباشی جناب رییس، ممنون، الهی نور به قبرت بباره!
رییس: چی شده باز؟
کارمند: مدتیه احساس می کنم معنویتم زده بالا، هیچ وقت توی عمرم اینقدر تعقیبات نخوانده بودم. نمیشه تایم نماز اداره بیشتر بشه؟؟
رییس: چرا بالا نزنه؟ خبرا می رسه که از همه زودتر میری نمازخانه و از همه دیرتر بیرون میای! نظرت چیه بشینیم برای ارباب رجوع نماز قضا بخونیم؟!