بس هوای مانده استنشاق کرده طبع من
چند بیتی شعر استفراغ کرده طبع من
با هزاران حیله و ترفند و تریاک و تشر
لطف کرد و یک غزل را چاق کرده طبع من
مشتِ اسفندی بریزید و هیاهویی کنید
تا نگوید شاعری هنّاق کرده طبع من1
بس که گفته شعر طنزآلوده ی صد من یه غاز
آمپرش چسبیده بالا، داغ کرده طبع من
فرق غین و قافِ در قافیه ها ناچیز بود
طفلکی گاهی به خود ارفاق کرده طبع من
______________________________
1- قبل از هر گونه نقد عرض شود که هناق بیماری ای است گرفتنی! و این خطای در استعمال فعل منتسب به شاعری است که چنین تهمتی را به طبع حقیر می زند.